چاره اندیشی برای حل چالش کیفیت آموزش * / علی شیرازی / |
نقش آموزش، بهطور اعم و آموزش عالی، بهطور خاص بر همگان آشکار است. چالشهای فراروی آموزش عالی کشور، ازجمله کیفیت آموزش، کارآیی فارغ التحصیلان و تب اخذ مدارج تحصیلی در مقاطع بالاتر نیز بر کسی پوشیده نیست. همچنین، همگی میدانیم که تصمیمات کلان دهه گذشته مبنی بر تاسیس بی رویه مراکز آموزش عالی انتفاعی، کمّی نگری و چشم به رتبه بندیهای جهانی دوختن و ... مشکلات سیستمی بسیاری را بر اندام نحیف و شکننده اقتصاد، بازار کار و امید جوانان وارد نموده است. اما این موارد موضوعات کلانیاند که پرداختن به آنها نه در این یادداشت کوتاه میسر است و نه تاثیری در حلشان خواهد داشت. |
پس اگر خواسته باشیم در اینجا نگاهی واقع بینانه، نه ایده آلی و شعاری، به مشکلات آموزش عالی داشته باشیم بهتر است از موضوعات عینی که بهطور روزمره در کلاسهای دانشگاهمان رخ میدهد شروع کنیم، مکانی که ریشه بسیاری از مشکلات آموزشیمان است و تاثیر مستقیم و انکارناپذیری بر هدف اصلی آموزش عالی، یعنی تربیت نیروی انسانی در راستای توسعه کشور دارد. صاحب نظران و دست اندرکاران حوزه آموزش، مدرس کلاس درس را، به عنوان ورودی سیستم محوریترین و تاثیرگذارترین عنصر بر کیفیت و کارآیی خروجی سیستم، یعنی دانش آموز یا دانشجو میدانند. این به مثابه ضرب المثل "از کوزه همان برون تراود که در اوست" میباشد. از این منظر، شایستگیهای مدرس، یعنی دانش، مهارت در تدریس، و انگیزهای شغلی-حرفهای نقطه آغازین بهبود سیستم آموزش عالی کشور و مراکز آموزش عالی است. از آنچه که گفته شد این سوال ممکن است به ذهن متبادر شود که کیفیت خروجی کلاسهای ما چگونه ارزیابی میشود؟ قطعا نه در حد مطلوب. این ارزیابی در ابعاد گوناگون قابل بررسی و ریشه یابی است. مثلا علیرغم اعتبار و جایگاه دانشگاه فروسی مشهد، جذب عضو هیات علمی کیفی به آن، بهویژه در رشتههای علوم انسانی، با چالش روبرو است. در این بعد، ما به مراتب از شهرهایی مثل تهران، اصفهان و شیراز ناموفق تر عمل می کنیم. فضای اجتماعی-فرهنگی شهر مشهد، بعد مسافت، و فرصت سوزی ناشی از بوروکراسی ناکارآمد از جمله دلایل این ناکامی است. ثانیا، مهارت تدریس در موسسات آموزش عالی ما، ازجمله دانشگاه فردوسی مشهد، مورد غفلت قرار گرفته است. ما معیاری برای ارزیابی یا برنامهای برای توسعه این مهارتها در خصوص جذب اعضای هیات علمی جوان خود نداریم. صرف تدریس در دوره دکتری یا یکی دو دوره یک روزه روشهای تدریس، فلسفه آموزش یا ارزیابی آموزشی برای ارتقا کیفیت تدریس کافی نیست. در عوض، آموزش عالی، همانند آموزش و پرورش، نیاز به هدفگذاری و برنامههای میان مدت و دراز مدت برای بهبود مستمر تدریس اعضای هیات علمی دارد. و نهایتا در بعد سوم شایستگی، یعنی انگیزشهای شغلی-حرفهای، وضع ما اصلا مطلوب نیست. مجموعهای از عوامل محیطی و فردی، از جمله مدرک گرایی، نرخ بالای بیکاری، تلاش برای کسب شان اجتماعی و مطلوبیت استخدام دولتی موجب شده است که بعضا انگیزه استخدام در دانشگاه کمتر به توانایی و علاقمندی به حرفه تدریس و بیشتر به استقلال کاری، ساعات منعطف و تعطیلات طولانی مدت معطوف شود. لذا ما در هر سه بعد شایستگی (دانش، مهارت و انگیزش) اعضای هیات علمی با کاستیها و چالشهای جدی روبرو هستیم. |
* توضیح: بار دیگر به اطلاع همکاران ارجمند و دانشجویان گرامی میرساند که مطالب یا تحلیلهای ارایه شده از سوی نویسندگان محترم، دیدگاه شخصی و متکی بر اطلاعات آنان است که لزوماً با آنچه مورد تأیید مراجع رسمی است توافق ندارد (مدیریت سایت معاونت آموزشی). |