Dr. Mirzavaziri

سنگ‌هایی كه دیگر مفت نیستند

مجید میرزاوزیری /
عضو هیات علمی دانشکده علوم ریاضی /

معتقدم یكی از حفره‌های بزرگ در نظام آموزشی مدرسه‌ای و دانشگاهی ما «اعتراض» است. ما به فرزندان خود شیوه نظام‌مند اعتراض را یاد نمی‌دهیم و طبیعتاً هیچ تجربه‌ای هم برای رسیدگی مؤثر به اعتراضاتِ به حق را در خاطر نداریم.
اجازه دهید نشانه‌هایی برای تأیید این ادعای خود ذكر كنم:

 اعتراض به همه چیز
دانش‌آموزان در تجربه مدرسه‌ای خود یاد می‌گیرند كه برای اعتراض به برگه امتحانی خود بهتر است به تك تك سوالات اعتراض داشته باشند؛ حتی سوالاتی كه نمره كامل گرفته‌اند! این اتفاق به چند دلیل تجربی رخ می‌دهد. معمولاً دانش‌آموزان بزرگ‌تر و پدر و مادرها می‌گویند: «سنگ مفت است و گنجشك هم مفت. تو به همه سوالات اعتراض كن. اگر از چهار سوال هم بتوانی هر كدام بیست و پنج صدم نمره بگیری در مجموع یك نمره گرفته‌ای!» غافل از آن ممكن بود فقط به یك سوال، اعتراض به جا داشته باشد و دو نمره كه حقش بوده را بگیرد.

yaddasht-1

همین فرد بزرگ می‌شود، به انسان تحصیل‌كرده، فرهیخته و شریفی تبدیل می‌شود، شما او را به خانه خود مهمان می‌كنید و مهربانانه مهمان‌نوازی می‌كنید و برایش سنگ تمام می‌گذارید اما او هنگام خداحافظی به شما می‌گوید: «از مهمان‌نوازی شما متشكرم اما راستش را بخواهید یك اعتراض كوچك هم داشتم. هیچ كس لیاقت این همه محبت را ندارد. از من به شما نصیحت، هیچ وقت به هیچ كس این قدر محبت نكنید.» به این شخص نمی‌توان ایرادی گرفت. او در كودكی نیاموخته است كه نباید به هر چیزی اعتراض كرد.

 تبدیل اعتراض به التماس
وقتی دانش‌آموزان یا دانشجویان از اعتراض خود نتیجه نمی‌گیرند بحث را به سمت نیاز شخصی می‌برند؛ از جمله این كه نمره بقیه درس‌های من كم شده است و از شما خواهش می‌كنم به من نمره بدهید وگرنه اخراج می‌شوم.
این امر باعث می‌شود كه اعتراض شونده احساس كند حقی در كار نیست و اگر هم راضی به انجام كار شود لطفی در حق طرف كرده است.
مثلاً ممكن است یك معلم به حقوق كم خود اعتراض داشته باشد و وقتی به نتیجه نرسد خواهش كند حقوق او را افزایش دهند چون زندگی بر او به سختی می‌گذرد. فرض كنید معلمی به دلیل تمكن مالی از ارثی كه به او رسیده، نیاز مالی نداشته باشد. آیا می‌توان این معلم را مجانی مجبور به كار كرد؟ مسأله این است كه در شأن معلم است كه به خاطر تلاش بسیاری كه دارد حقوقی شایسته و درخور دریافت كند. او نسبت به حقوق كم خود معترض است چون آن را در شأن خود و كار خود نمی‌داند.

 ادبیات خشن در اعتراض
كسانی كه ادبیات خشن را در اعتراض خود به كار می‌برند سه خطر را برای ناكام شدن اعتراض خود به جان می‌خرند. اول آن كه ادبیات تند معمولاً از سوی كسی صادر می‌شود كه در موضع ضعف است و همین مسأله نتیجه‌پذیر بودن اعتراض را مخدوش می‌كند. نكته دوم این است كه وقتی كسی اعتراض خود را با خشونت بیان می‌كند نعمت همراهی جمع را از دست می‌دهد چون آن‎ها دوست ندارند در این خشونت سهیم شوند. سومین خطر و شاید مهلك‌ترین خطر ناشی از اعتراض خشن این است كه جامعه، اعتراض را معادل خشونت می‌پندارد و به طور كلی از بیان اعتراض می‌هراسد. به این ترتیب فردی كه خشونت را در اعتراض ترویج داده موجب می‌شود كه اعتراض به نجوایی در گوش ملت تبدیل شود و صدای اعتراض بتدریج خاموش شود. بگذریم از آن كه اعتراض خشن، گوش اعتراض شونده را نسبت به مقوله اعتراض واكسینه می‌كند.
فردی را تصور كنید كه در لابلای ده پانزده صفحه اعتراض تُند، چند كلمه‌ای حرف منطقی و سنجیده را پنهان كرده است. این فرد با عمل خود همراهان پخته اجتماع اطراف خود را در هم‌صدایی از دست داده است و امكان بیان اعتراض سازنده را نیز از دیگران سلب كرده است. چنین عملی موجب عكس‌العملی درخور برای رسیدگی به اعتراض نخواهد بود.
اگر نگاه روشنی دارید، كه دارید، اگر انسان تحصیل‌كرده، فرهیخته و شریفی هستید، كه هستید، نگذارید احساسات لحظه‌ای شما مانع از همه‌گیر شدن صدای منطقی اعتراض شما در موارد معدودِ صائب گردد و حق اعتراضِ بر حق دیگران سلب شود.